خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

درباره ما

به سایتِ دنیایِ سرگرمی خوش اومدید :)

بایگانی

نويسندگان

پيوندها

تصاوير برگزيده

خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

یکی از دخترای فامیل خواست توجمع خانوادگی ضایعم کنه گف وای جاوید خواب دیدم ازدواج کردیم
اه حالم بهم خورد ازخوابم .
دیدم خیلی گستاخی کردگفتم اوه پس باید نماز ایات بخونم تا بلارفع شه . . .
یعنی جمع متلاشی شدرفت

خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

یادمه تقریبا 12 سال پیش که کلاس اول راهنمایی بودم معلم ریاضیم باردار بود به جاش نوبت دوم یه دبیر دیگه آوردن .اقا اون روز هندسه داشتیم .داشت درس رو توضیح میداد یه دفعه گفت بچه ها اگه گفتین اسم دیگه دایره چیه؟ یعنی یه جوری پرسید که همه موندن جواب بدن.گفتیم حتما یه اسم علمی داره…دید کسی جواب نمیده با یه قر و قمیش و کشدار گفت گردی…یعنی تا چند دیقه جو کلاس سنگین بود ..خدا نگذره ازش که ما رو تو آمپاس گذاشت. ما با کیا شدیم 75 میلیون؟؟؟؟

خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

با ذوق و شوق اومدم خونه جیغ دست اصلا از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم مامانم میگه چی شده؟ میگم همون درس سه واحدی که میترسدم بیفتم پاس شدمممممم
مامانم میگه:خاک تو سرت بچه های مردم هر روز اختراع میکنن اینقدر ذوق نمیکنن پسر من هنوز فکر پاس کردن درساشه…

خو مامان من پاس کردن درس سه واحدی فقط یه دانشجوی ایرانی میدونه چقدر فاز میده حالا بماند با تقلب و التماس از استاد پاس شدم

خاطرات خنده دار 16 فروردین 94

عاقا دیروز مشاوره مدرسه داش واسمون درمورد عوارض استرسه شدید حرف میزد اومد بگه زبونم لال گف:دهنم لال……ینی نمیکتارو گاز میزدیم

خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

پارسال سر امتحان ترم حسابان یکی از دوستام نخونده بود و از من تقلب میخواست(خر خونم خودتی)منم گفتم گناه داره….5-6نمره واسش نوشتم 2-3نمره هم برگم رو آوردم بالا
بعد امتحان که جوابارو چک کردم بهش گفتم هر دو 20میشیم اونم گفت امکان نداره تو 20بشی مگر این که اون نیم نمره غلطی رو که من دیدم معلم نبینه
منo_O
اون پسرک بیشعور:-):-):-)
منم نامردی نکردم سر امتحان جبر 5-6 نمره رو غلط بهش رسوندم.وقتی جواب امتحان امد من شدم19اون شد12
منO:-)
اون:-(:-(
بیچاره دیگه جرات نکرد ازم تقلب کنه
عقده ای هم خودتی

 

خاطرات خنده دار 25 فروردین 94

مایه معلم داریم بهش میگیم “جزیره”(وسط سرش خالیه!!)
آقا دیروز شوفاژ کلاسمون خراب شده بود ماروبرده بودن یه کلاس دیگه
بعد اون کلاسه از این تخته لمسیـا داشت…
این جزیره هم اولین بارش بود بااینا کار میکرد:))
خدمتتون عرض کنم که همه چیو نوشت اومد پاک کنه..
رفت ابر پاک کن وایتبوردو برداشت داره میکشه رو صفحه لمسی!!
دراین لحظه ما : :))))))))))))))))))
بعد دید پاک نمیشه رنگ قلمو عوض کرد دوباره رو تمام نوشته ها نوشت دوباره ابر کشید!!!
در این لحظه ما : =))))))))))
معلم :|
خخخخخخخخخ
معلمه داریم؟:))

خاطرات جدید خنده دار

بایکی ازفامیلامون توخیابون بودیم یه پورشه توخیابون پارک بود. ?تادخترخوشگل داشتن می اومدن فامیلمون خواست پزبده ازجیبش یه دستمال دراوردشیشه ماشینوپاک کرد که بگه ماشین مال منه دختره اومد?تومن به فامیلون داد گفت دستت درد نکنه
الان بیچاره توکماس

خاطرات جدید خنده دار

بایکی ازفامیلامون توخیابون بودیم یه پورشه توخیابون پارک بود. ?تادخترخوشگل داشتن می اومدن فامیلمون خواست پزبده ازجیبش یه دستمال دراوردشیشه ماشینوپاک کرد که بگه ماشین مال منه دختره اومد?تومن به فامیلون داد گفت دستت درد نکنه
الان بیچاره توکماس

خاطرات جدید خنده دار

به دمپایی ابری خیس مامانم قسم>
یک روز کااااااااااااملا عادی در خونه ی ما:)
مامانم:نه تو واقعا چرا این کارو کردی؟؟؟
من:واسه اینکه…..
مامانم:خفه شو بیشعور!!!!!!!!!!وکرنه با دمپایی ابری خیس طوری میزنم تو دهنت که خون فواره بزنه دیوارای خونمون قرمز بشه!!!!!آدم جواب بزرگ ترشو میده؟؟؟؟آدم وسط حرف مادرش حرفی میزنه؟؟
من: 0_0
مامانم:چیه چرا جوابمو نمیدی؟؟؟؟کارت به جایی رسیده چشمتو برام درشت میکنی؟!
یا الان حرف میزنی یا مثل سگ میزنمت!
من:بگم؟؟
مامانم:بنال!
من:واسه اینکه……….
مامانم ((با فریاد شدید)):لال شو پسره ی عوضی!!!!مگه نگفتم خفه شی؟!
هیچی دیگه>…<
اینجا بیمارستانه دارن منو آماده میکنن واسه اتاق عمل که دمپایی ابری خیسو از تو حلقم در بیارن…

خاطرات جدید خنده دار

اقا خواهر زاده یکی از دوستام فوت کرد با بچه ها دانشگاه رفتیم برا تسلیت تو پزیرایی جا نبود رفتیم تو یکی از اتاقایکی از دوستام جوگیر شد گفت برا سلامتی تازه درگذشته صلوات هیچی اون دیگه وقتا بلد نبودیم درو دیواز گاز بزنیم زدیم زیر خنده 10نفری تا دو ساعت فک میکردیم چطور بریم بیرون

خاطرات جدید خنده دار

عاغا من اخرش نفهمیدم فایده ی اون نظرسنجی تو سایت دانشگاه که قبل از دیدن نمره پر میکنیم چیه….
ما که از کنجکاوی دیدن نمره مون هیچوقت درست پٌرش نمیکنیم ^_*؟
حالا بماند بعضی ها که دلشون از استاد پره همه رو ضعیف میزنن….
این شکلک ام همینجوری گذاشتم که آخرش خالی نباشه. ‎:|‎

خاطرات جدید خنده دار

ما یه معلم فیزیک داریم
خیلیییییی شوخه
یه روز داشت درس میداد من شیطنت میکردم برگشت گفت
از دسته این چشم در نیومده…! یه بابا بزرگی من برات بسازم!میرم خدمتشون
من موندم یهو….بابا بزرگه من فوت شده….یعنی میخواد بمیره؟
چهرمو دید گفت فوت کردن؟ گفتم بله میخواین بریم یه قبر تو امام زاده بخریم بریم ملاقات
خخخخخخخخخخ
کله کلاس ترکید
بیچاره دیگه اصلا از تحدید(تهدید) با من حرف نمیزنه
^_^

خاطرات جدید خنده دار

دیروز صب ساعت 5 ی تریلی دستشو گذاشته بود روبوق نزدیکای 3 دیقه همین طوری بوق میزد ی هو دیدم ابجیم با چشای اینجوری 0_ Q داد میزنه ای هواااااااااااار پاشید قیامت شده دارن نفخ صور میزنن :(
ما @_@
خواهر گلم اخه اخمخ چی بگم بت برو بکپ متوهم
خودش همچنان تو شوک بود .
اخه توهم تا چه حد…..
با تچکر از راننده تریلی ک سوژه ی مارو فراهم کرد .

خاطرات جدید خنده دار

سر جلسه امتحان بودیم .. سوالام که بیش از حد سخت . منم رو کتابمو فقط یه بار روزنامه وار خونده بودم هیچی یادم نبود.
استادم داشت اون وسط واسه خودش رژه میرفت . یهو از دریچه اى که رو سقف بود یه بچه گنجشک افتاد پایین جلو پاى استادمون .
اونم بهش نگاه کرد گفت مرد.؟!
منم جواب دادم : توقع داشتید نمیره .؟! حیوونکى از اون بالا سوالاى شما رو دیده سنکوب کرده .!!
حالا شما شانس اوردى ما ادما تحملون بیشتره کارمون با ایزى لایف حله وگرنه ما هم سنکوب میکردیم خونمون میفتاد گردنتون :|

خاطرات جدید خنده دار

خـدا تـومـن رفـتـم دادم خـالـای صـورتـمـو سـوزونـدم
کـه مـادرجـونـم جـونـم وسـط یـه مـهمـونـی
,جـلـو همـه ی پسـرای فـامـیـل بـم بـگـه:
نـنـه آبـلـه مـرغـون زدی؟!؟
لـطف کـن نـیـا سـمـت مـن!!وا گـیـر داره…حـال و حـوصـلـه مـریـض شـدن نـدارم!!!
مـــن: :|

خاطرات جدید خنده دار

جوش چرکی دماغ معلم حساب دیفرانسیلمون بپوکه تودهنم اگه دروغ بگم^_^
پسرعموم رو داشتن ختنه میکردن چندروز پیش قبل از ختنه داشت زار زارگریه میکرد ^_^
حالا صحبت های پسرعموم باگریه به باباش
بابایی من نمیخوام ×_×
بابایی من میتریم×_×
حالا عموم:خوب چیکارکنم عزیز دلم؟؟؟؟
پسرعموم:بابایی خودت عملم کن خوت بیگیلیمو کوشولو کن×_×
قیافه من^_^
باباش^_^
دکترختنه0_0
خو یکی نیس بگه بابات اگه دکتر بود این وضعمون نبودکه^_^

خاطرات جدید خنده دار

عاقا شمام هر وقت باباتون به مامانتون گیر میده پیش خودتون تصمیم میگیرید که وقتی ازدواج کردین هیچ وقت با خانمتون اینجوری رفتار نکنید عایا‏!‏?‏‏!?‏‏?‏
‏‏‏‏ بیخود نیست ما بچه های دهه 60ی اینقد زن ذلیلیم ^_^

خاطرات جدید خنده دار

دوستم تعریف میکرد ترم اول که اومد دانشگاه موقع امتحانات نمیدونستن چجوری نمره هاشونو نگاه کنن رفته بودن سایت گوگل نوشته بودن جواب نمره های فیزیک دانشگاه ….

خاطرات جدید خنده دار

امرو رفتم خونه عموم پریسا خانم اومده میگه به به آغا کامران جوجه فشن , چه عجب این طرفا ؟؟
گفتم : پریسا داداشت خونس ؟؟
پریسا : نه چکارش داری ؟؟
من :یه بازی رو نید فور اسپید رو لپ تاپش نصب کرده بود میخواستم ببینم مگه دی و دی هاش رو داره بده برم نصب کنم
پریسا : خودم الان با لپ تاپ خودم برات دانلودش میکنم
من : woooow‏ مگه لپ تاپ خریدی
پریسا : اوره ,تازه رنگش صولتیه , عکس رو صفحش دوتا جوجو خجگلن ,تازه موسشم اینقدر خوجگله
من : woooow‏ چقدر امکانات , حالا گرافیکش چنده ؟؟
پریسا : این چیزاش برام مهم نیست مهم اون دوتا جوجو خوجگله و رنگ صولتیشه
من : o‎_‎0 خب من میرم پیش عمو تا تو برام دانلودش کنی
ده دقیقه بعد
جیغغغغغ , پریدم تو اتاق , پریسا چی شده ؟؟
پریسا : کامران نگا این گلبه چه نازه ^_^ به نظرت عکس گلبه بزارم رو صفحه لپ تاپم یه جوجو
من : ای تو روح ,پریسا پس دانلود بازی من چی شد ؟
پریسا : هر چی گشتم گوگل پیدا نکرد
نگاه کرده دیدم نوشته : بازی رو لپ تاپ داداش علیه ماشین ماشینه , لامبورگینی خوجگل مجگل داله
من : ^_^
گوگل : o‎_‎0
حامد که چند روز دیگه تولدشه میخواد موز هم بخره $_$

خاطرات جدید خنده دار

یک روز بالاخره بر سر این دو راهی خواهیم ایستاد. آنجا که فرزندام خواهد پرسید :
گلزار گوش میدادی یا آهنگای جاستین؟!”
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و چه لحظه ی سختیس باید ب اجبار بگویم ساسی مانکن گوش میدادم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: